
بروزرسانی: 03 تیر 1404
یکشنبه ها با تب ماسکوت برای وبلاگ آرایش و زیبایی، جلد. 806
سلام دوست من. چطور هستید؟ امیدوارم عید پاکی خوش داشته باشید. 🐰
امروز نمی توانستم به تمام تفریحات عید پاکی که با تب ها داشتیم فکر نکنم. آن گربه همه چیز را انگار اتفاق افتاده بود. بخشی از آن شخصیت او بود. او گربه ای جوان بود و این تسلیم اعتماد به نفس را داشت. حتی در حضور انبوهی از بچه ها، ماشین ها و سایر صداهای بلند می تواند ،ت باشد. او ناخودآگاه کف دستش را لیسید، به آرامی پلک زد، غلت زد و شکمش را فلش زد. چیزهای کوچک او را از هم جدا نمی کرد.
او همچنین عاشق توجه بود که به خاطر این وبلاگ و محل زندگی من بسیار مورد توجه قرار گرفت. با هم روی وبلاگ کار کردیم. او کارفرمای من (ههه!) و موزه خلاق من بود. سال ها، هر روز ساعت ها و ساعت ها در وبلاگ نویسی کار می کردم و Tabs برای انجام همه این کارها وجود داشت. او هر جلسه ع،ی را دوست داشت، یا حداقل به نظر می رسید، حتی زم، که من او را رهبری می کردم. "بیا اینجا، تابز! باشه، وقت ع، گرفتن. برو. به من نگاه کن، به دوربین نگاه کن! پسر خوب!" با دوربینم ع، میگیرم او فقط میو میو می کند، به اطراف راه می رود و دوباره شکم شایان ستایشش را چشمک می زند.
در تعطیلاتی مانند عید پاک، بله، یقه گربه سفارشی یا سایر لباس های پر زرق و برق را به او می پوشاندم و او را در ع،برداری همراهی می کردم. همیشه برای گرفتن ع، خوب نیاز به ع، های زیادی است، همانطور که همیشه برای وبلاگ نویسی یا رسانه های اجتماعی صدق می کند. تصاویر بیشتر اوقات خوب به نظر می رسند، اما شما می د،د که چگونه است. احتمالاً 12 طول می کشد تا به یک کامل برسید. این وضعیت است.
اما شوخی نمی کنم، هر بار که جعبه لباس/کمد لباسش را از کمد بیرون می آوردم، تابز از هر کجای خانه که بود بیرون می آمد. صدای تیز را از جایی در طبقه بالا می شنیدم (پ، از روی میز یا از تخت به زمین) و سپس... عذاب، عذاب، عذاب از پنجه هایش روی زمین و پایین پله ها. او می دانست که این بدان م،است که ما 1) برای پیاده روی بیرون می رویم و 2) با هم وقت می گذر،م. دو چیز را دوست داشت.
شخصیتی که در وبلاگ منتقل کردیم من و او بودیم. مطمئنا، شما چیزی به ،یب اضافه کرده اید. منظورم این است که گربه ها معمولاً لیست کارهای بهاری را نگه نمی دارند. 🙂 اما به نظر من هم دور از واقعیت نبود.
برای من و خانواده مان، برگه ها بزرگتر از زندگی بودند. او برای ما یک سلبریتی بود و تمام تلاشش را کرد. او توجه را دوست داشت. شاید او فی نفسه «در مقابل دوربین» نبود، اما برای من ژست گرفته بود.
کانر هنوز او را به یاد می آورد و با دیدن ع، هایش در مورد او صحبت می کند. او می داند که او اولین دوست حیو، او بود، و دوست دارد که به خاطر وبلاگ ع، های زیادی با هم دارند. صدها اگر نگوییم هزاران ع، از چهار سالی که قبل از پایان برگه ها با هم گذراندند.
رزی گربه ما در حال حاضر و یکی از اعضای خاص خانواده ما است، اما من دلم برای بازی زندگی با Tabs تنگ شده است. او در بهترین زمان زندگی من گربه عالی بود و من همیشه او را گرامی خواهم داشت.
متش، دوست من. عید پاک مبارک، زبانه ها. دوستت دارم و همیشه دلتنگت هستم.
معتاد به زیبایی محله دوستانه شما،
کارن
منبع: https://makeupandbeautyblog.com/just-for-fun/sundays-with-tabs-the-cat-makeup-and-beauty-blog-mascot-vol-806/